اخیراً دو بحث جالب با رهبران بازاریابی داشتم. هر دو حول یک سوال می چرخیدند: “از کجا شروع کنیم؟”
یکی به من گفت که یک عملیات محتوای کاملاً جدید را برای بخش بازاریابی خود ترسیم کرده است. او مجوز رهبری را دریافت کرده بود، اما همه آنقدر مشغول کارهای دیگر بودند که مطمئن نبودند چگونه به جلو بروند.
رهبر دوم به من گفت که در حال تجدید نظر در مورد طرح پروژه ای هستند که یک شرکت مشاوره بزرگ ارائه کرده است. زمانی که شرکت برای اولین بار آن را توصیه کرد، منطقی و ساده به نظر می رسید. اما اکنون که زمان قرار دادن نام افراد در طرح پروژه فرا رسیده است، همه چیز طاقت فرسا به نظر می رسد.
چگونه این کار را کردند؟
جذب تغییرات برنامه ریزی شده می تواند فوق العاده دشوار باشد. میدانید که تعمیر لولهکشی نشتی (استعاری) منطقیتر است، اما ادامه آبیاری چمن بسیار سادهتر است – حتی اگر هزینه بیشتری داشته باشد.
یکی از واکنشهای رایج این است که به نحوه برخورد سایر تیمهای محتوا و بازاریابی با موقعیتهای مشابه نگاه کنیم. اما نگاه ، از دریچه دیگران به ندرت نتایج چشمگیری ایجاد می کند.
من متوجه شده ام که وقتی مردم می پرسند، “آیا ما می توانیم کاری را که آنها انجام دادند انجام دهیم؟” آنها معمولاً به یکی از این سه پاسخ میرسند:
1. اگر آنها این کار را کردند، ما مطمئناً می توانیم.
این پاسخ اغلب با نشانه ای از حسادت همراه است. شخص یا تیم را اخراج می کند اما نقشه را تشویق می کند. من اخیراً از موزه برود در لس آنجلس بازدید کردم. وقتی جلوی نقاشی روی لیختنشتاین که از مجموعهای از مستطیلها تشکیل شده بود ایستادم، مردی را در پشت سرم شنیدم که میگوید: «من میتوانم این کار را انجام دهم – باید میلیونر باشم».
آیا او می توانست این کار را انجام دهد؟ شاید. اما موضوع اینجاست. او این کار را نکرد. لیختن اشتاین انجام داد – و به خاطر آن مشهور شد. این درس است. فرض اینکه بتوانید کاری را انجام دهید که شخص دیگری انجام داده است (و همان نتایج را به دست آورید) مطمئن ترین راه برای شکست است.
این من را به دومین پاسخ معمولی می رساند.
2. نقشه برنامه محتوای آنها را به من بدهید و من به همان اندازه موفق خواهم بود.
من این پاسخ را مدل الگو می نامم. مردم به دنبال نمونه اولیه مطالعه موردی، الگو، یا بهترین شیوههای «اثباتشده» برای دنبال ، هستند. و انتظار دارند همان نتایج را بگیرند.
من به ندرت دیدهام که تیمهایی که از این رویکرد پیروی میکنند نتایجی داشته باشند که با الگوی اصلی یا مطالعه موردی مطابقت داشته باشد یا بیشتر باشد. نقشه هرگز دقیقاً برای جایی که آنها می روند درست نیست.
چرا؟ زیرا مهارتهای خاص (یا فقدان آنها)، اهداف یا زمینههای تیم شما را اجازه نمیدهد. من اخیراً با شخصی مصاحبه کردم که یکی از موفق ترین پروژه های بازاریابی محتوا در سال 2014 را طراحی کرد. اما او به من گفت که به هیچ وجه نمی تواند کاری را که 10 سال پیش انجام داده اند تکرار کند. او گفت: «این فقط یک زمان متفاوت است.
شما باید هر الگو یا نقشه را متناسب با شرایط خود سفارشی کنید.
این من را به پاسخ سوم (و مفیدترین) می رساند.
3. آیا چیزی شبیه آنچه من می خواهم به آن برسم از قبل وجود دارد؟
مفیدترین پاسخ شامل جستجوی راهنمایی در پروژه هایی است که منعکس کننده ماهیت چیزی است که می خواهید به آن برسید.
ممکن است برای شما مفید باشد که به بیرون از صنعت خود نگاه کنید و مطالعه کنید که چه چیزی باعث موفقیت این تلاش ها شده است.
نگاه ، به فراتر از چیزهای آشنا، شما را وادار می کند تا ایده را از طریق لنز خلاق خود تفسیر کنید. به جای کپی ، شکل دقیق پروژه هایی که مطالعه می کنید، به آنها نگاه کنید تا جرقه نوآوری بزنید.
یکی از رهبرانی که هفته گذشته با او صحبت کردم، از این رویکرد سود برد، زیرا او چالشهای رهبری افراد جدید، ایجاد جریانهای کاری جدید، و تولید خروجیهای جدید برای حمایت از استراتژی محتوای جدید را در نظر گرفت.
من به او توصیه کردم که به دنبال پروژه های فعلی باشد که شامل یک تغییر مخرب در شرکتی است که هیچ شباهتی به محل کار او ندارد. او مطالعه کرد که چگونه یک طراح محصول یک تیم طراحی داخلی را برای یک شرکت خدمات مالی پیاده سازی کرده است.
جزئیات متفاوت بود، با این حال این مثال او را برای کشف رویکردهای جدید ترغیب کرد.
چرا گام اول خجالتی نیست
خوب، پس شما به این طرح پرداخته اید. این اولین قدم است. اما چگونه می توانید از سختی شروع کار عبور کنید؟
آیا می دانید طناب بازان می گویند سخت ترین مرحله چیست؟
اکثر مردم بر این باورند که این اولین قدم بر روی طناب است. اما به گفته طناببازی که یکی از داستانهای کوتاه مجموعه «Vigilantes of Love» را روایت میکند، اینطور نیست:
«سختترین قدم، قدم بعد از اول بود. آنجاست که تعادل خود را به دست آوردید یا از دست دادید. آنجاست که می شود پیاده روی یا سقوط. بعد از گام دوم دیگر راه برگشتی وجود ندارد.»
برداشتن اولین قدم به گونه ای که به ما کمک کند نسبت به جوهره ای که می خواهیم به آن دست یابیم اعتماد به نفس داشته باشیم بسیار مهم است. اما این سخت ترین نیست. هنگام اجرای یک پروژه محتوای جدید، برداشتن گام دوم سخت ترین است.
مرحله دوم شامل تعهد به چشم انداز است. آن موقع است که راه می روید یا زمین می خورید. اونوقته که دیگه راه برگشتی نیست و اگر شما رهبر هستید، هیچ ، جز خود شما نیست که موفقیت یا شکست را به او بچسباند.
این فرآیند سه مرحله ای به شما کمک می کند تا هر زمان که نیاز به ایجاد تغییرات قابل توجه در استراتژی محتوای خود دارید، آماده شوید:
مرحله 1: نقشه را از آن خود کنید
با چشم انداز خود شروع کنید که موفقیت با استراتژی جدید شما چگونه به نظر می رسد. از مدل الهامبخشی که شناسایی کردید به عنوان نمونه استفاده کنید. سپس از خود بپرسید: “برای موفقیت چه چیزی باید درست باشد؟”
همه را بنویس بسیار زیاد به نظر می رسد، اما از اینکه چه احساسی برای ایجاد فهرست کارهای رویایی خود دارد، شگفت زده خواهید شد.
احساساتی را که در اطراف عدم قطعیت های موجود احساس می کنید، کاوش کنید. همه چیزهایی که شما را می ترساند یا ممکن است اشتباه پیش برود فهرست کنید. مواردی را فهرست کنید که می توانند درست پیش بروند و به شما احساس شادی می کنند. بپذیرید که نمی توانید کنترل کنید که این چیزها چه احساسی در شما ایجاد می کنند، اما می توانید نحوه واکنش خود را به آنها کنترل کنید.
سپس، البته، برنامه ریزی و نقشه. به فهرست تمام مواردی که برای موفقیت برنامه باید درست باشد، برگردید، و سپس «سنگهایی» را که ممکن است در مسیرتان قرار بگیرند را شناسایی کنید. کدام یک باید ابتدا حل شود؟ دومین؟
شما فقط طرح را با آن آغشته کرده اید شما چشم انداز. شما برای برداشتن گام دوم آماده اید.
مرحله 2: به پیاده روی متعهد شوید
قدم اول چالش برانگیز بود. اما سختترین بخش «بله» گفتن به ماجرایی است که طراحی کردهاید.
تقریباً در هر مشارکت مشاوره مشتری که تا به حال داشته ام، یک چیز اتفاق می افتد. پس از اتمام پرونده و طرح تجاری تأیید شده، به مشتری تبریک می گویم. سپس یک آه می آید و کلمات اجتناب ناپذیر: “آره، اما اکنون باید برویم آن را انجام دهیم.”
این مرحله دو است. مرتکب شدن.
شما متعهد به راه رفتن هستید. شما با اولین ابتکار مهم مقابله می کنید. شما همه وارد می شوید. شما الگوی شخص دیگری را دنبال نمی کنید. شما کسانی را که قبل از شما آمده اند را اخراج نکرده اید زیرا احساس می کردید که می توانید به خوبی یا بهتر عمل کنید. شما به جای تلاش برای بهبود دستور دیگران، دستور العمل خود را توسعه داده اید.
مراحل آسان تر می شود
در کتابی که ذکر کردم، طنابباز در مورد چیزی بیش از دو قدم اول صحبت میکند. او می گوید: «گام سوم شروع است. این حرکت کامل رو به جلو در یک دوره جدید است.”
تکمیل اولین ابتکار یا غلبه بر اولین چالش شما شروع است. آن وقت است که می بینید همه چیز همانطور که فکر می کردید پیش می رود. این بسیار رضایت بخش تر از دیدن مرحله بعدی در یک نقشه قالب است.
از آنجا کتاب می گوید: «مرحله چهارم یک تأیید است. و بعد از مرحله پنجم – فقط راه رفتن است.
تو در راه هستی
سفر هزار مایلی با یک قدم آغاز می شود. اما چالش برانگیزترین مرحله دوم به شما اعتماد به نفس می دهد تا به جلو ادامه دهید.
به روز شده از مقاله مارس 2022.
مرتبط با دست انتخاب شده محتوا:
تصویر روی جلد توسط جوزف کالینوفسکی/موسسه بازاریابی محتوا
منبع: https://contentmarketinginstitute.com/articles/building-new-content-strategy