“چرا مرغ از جاده عبور کرد” کمی درباره جوک به ما می گوید. این یک شوخی در مورد جوک است. نیمه اول یک تنظیم است، به ما یادآوری می کند که یک سوال پوچ تنش ایجاد می کند، که سپس با خط پانچ از بین می رود.
اما نیمه دوم با امتناع از رهاسازی تنش، این موضوع را خنثی می کند. “رسیدن به طرف دیگر” پیش پا افتاده است. این پرسش و پاسخ هیچ فایده ای ندارد. و بنابراین ما می نشینیم، خالی، و مطمئن نیستیم که چه اتفاقی می افتد. عدم وجود خط پانچ به ما یادآوری می کند که چقدر به خطوط پانچ اهمیت می دهیم.
از سوی دیگر، “که اول آمد، مرغ یا تخم مرغ” اصلاً شوخی نیست. در عوض، این یک پارادوکس نادرست است که بر اساس درک نادرست از تکامل و طبقه بندی داروینی است. تنها چیزی که می تواند از یک تخم مرغ متولد شود یک مرغ است، در حالی که چیزی که تقریباً یک مرغ است می تواند تخم مرغ بگذارد. در واقع، ما در وهله اول جوجه ها را به این ترتیب به دست آوردیم. اول تخم مرغ اومد
اما این دلیل سوال نیست. این سوال برای ایجاد بی ثباتی و ایجاد تنش در ما وجود دارد زیرا ما به دنبال یافتن جای خود در مواجهه با یک حلقه نامحدود هستیم.
گفتوگوها و تعاملات دقیقاً به این دلیل است که ما میتوانیم تنش را ایجاد کنیم، به دنبال آن باشیم و تنش را از بین ببریم، چیزی فراتر از عملکرد معمولی است.
بی ثباتی به ثبات و بازگشت دوباره.
منبع: https://seths.blog/2024/02/two-chicken-jokes/