سازمان دوست من در حال همکاری با یک استودیوی برندسازی است تا به این فکر کند که آنها در مقابل افرادی که به خوبی آنها را نمی شناسند چگونه ظاهر می شوند.
گاهی اوقات به این “برندینگ مجدد” گفته می شود.
چیزی که تقریباً همیشه در عمل انجام میشود، در واقع بهتر است به عنوان نشانوارهسازی مجدد شناخته شود.
برند یک لوگو نیست. برند یک قول، داستان و کوتاه نویسی است. یک برند به ما می گوید دفعه بعد که با شما تعامل می کنیم چه انتظاری داشته باشیم.
نام فرد نام تجاری نیست. فرد نام شماست نه قول شما. اگر فردی غیرقابل اعتماد و خودخواه هستید، یعنی نام تجاری شما
با این شروع کنید: لازم نیست نام شما بیان کند که چه کار می کنید. استارباکس، نایک، وسترن یونیون، مایا آنجلو، مردگان سپاسگزار… اینها نام های خوبی هستند، اما توصیفی نیستند. آنها معنای ثانویه ای به دست آوردند – نام تجاری مخفف چیزی است، زیرا کار نشان دهنده چیزی است، و بنابراین نام با آن مرتبط است.
اگر برند شما هر کاری را که انتظار دارید انجام نمی دهد، ممکن است به این دلیل باشد که سازمان شما کاری را که برند می تواند یا باید یا ممکن است قول دهد انجام نمی دهد.
موضوع شفافیت: مشخص بودن، ثابت بودن و واضح بودن در کاری که انجام می دهید و آنچه را که برای آن ایستاده اید، کاری چالش برانگیز است، اما ارزشش را دارد. این امر مستلزم سازش کمتر و تمایل به دور شدن از تمام لبههای نرمی است که ممکن است کمیته روی آن پافشاری کند.
ما می دانیم که سیگنال خفاش به چه معناست. ما می دانیم چه کسی قرار است ظاهر شود، چه بپوشد و بعد چه اتفاقی خواهد افتاد.
درک در مقابل عمل: آیا می توان در نام خود و اظهارات عمومی واضح تر صحبت کرد تا واقعاً مشخص شود که چه می کنید تا افراد بیشتری متوجه شوند؟ البته. ما میتوانیم Louis Vuitton را به «کیفهای واقعاً گرانقیمت برای افراد ناامن اجتماعی» تغییر دهیم، اما مطمئن نیستم که فروش را افزایش دهد.
با توجه به اینکه پروژه شما برای همه نیست، هدف این نیست که همه آن را درک کنند. هدف این است که افرادی که ممکن است اقدامی انجام دهند به اندازه کافی آن را درک کنند که اقدام کنند. هر برند بزرگی که من می شناسم، به عنوان خط بعدی ناگفته در خلاصه خود آمده است: “این ممکن است برای شما نباشد.”
به دوستانم چه بگویم؟ صحبت ، در مورد کارهای میهالی سیکسزنت میهالی برای من آسان نیست، فقط به این دلیل که نمی دانستم چگونه نام او را بگویم. اما این فقط لوگوی گفتاری نیست که مهم است. وقتی به دیگران درباره کاری که انجام می دهید می گویم، احساس می کنم باهوش هستم یا ،؟ آیا میتوانید شرایطی را ایجاد کنید که در آن اشتراکگذاری ایدهها و مأموریتهای اصلیتان برای افرادی که باید درباره آن صحبت کنید وسوسهانگیز، سخاوتمندانه و تأییدکننده باشد؟ اگر نام یا لوگوی شما مانع این کار شد، لطفاً آن را تغییر دهید.
این برای کیست؟ چه چیزی را باور می کنند، چه آرزویی دارند و چه چیزی را گنجینه می کنند؟ دیگران را نادیده بگیرید.
تنش کجاست؟ اگر در حال حاضر کاری را انجام ندهم چه اتفاقی می افتد؟ اگه ساکت بمونم چی؟ چه چیزی نزدیک است، چه چیزی را از دست خواهم داد؟ پیش فرض وضعیت موجود است، پاسخ استاندارد “شاید بعدا” است. اگر تنش ایجاد نکنید، تغییری ایجاد نمی شود.
آیا فرهنگ سازی می کنید؟ افرادی مثل ما چنین کارهایی را انجام می دهند.
هیچ ، تا به حال از آسانسور چیزی نخریده است. طرح شما برای توضیح کامل کاری که انجام می دهید یا حتی برای فروش طراحی نشده است. سوار شدن شما در آسانسور فقط برای این است که احتمال بیشتری وجود داشته باشد که شخصی شما را از آسانسور بیرون بیاورد و از شما در مورد کاری که انجام می دهید سؤال کند.
شوخی های ناک ناک چیزهای زیادی در مورد همه اینها به ما می آموزند. اگر به کسی که اجازه داریم شوخی را با او به اشتراک بگذاریم بگوییم “تق زدن”، او می گوید “چه کسی آنجاست؟” تعاملات به وجود می آید. از طرف دیگر، اگر در حال دویدن هستید و اصرار دارید که برای غریبه ها جوک بگویید، آزاردهنده هستید. و بهترین درس این است: اگر تا به حال یکی از این جوک ها را شنیده اید، قطعاً آن را از زبان شخصی که آن را ساخته است نشنیده اید. ایده هایی که گسترش می یابند، برنده می شوند.
من واقعاً به لوگوی شما اهمیت نمی دهم. تعداد کمی از ما انجام می دهیم. اگر باور ندارید، به آرم های Starbucks، Neutrogena و Hermes دقت کنید. واقعا مهم نیست. دزد دریایی بودن سرگرم کننده است (آنها لوگوی عالی دارند) اما بهتر است کارهایی را انجام دهیم که به آن اهمیت می دهیم، کاری که مردم به آن احترام می گذارند و به اشتراک می گذارند.
آژانسهای برندینگ هدف مفیدی را دنبال میکنند – آنها باعث میشوند مشتری مکث کند و به سؤالات سخت پاسخ دهد. خوب جلوه دادن آن واقعاً مهم نیست.
17 جولای 2024